شاعر معاصر مهدی اخوان ثالث

ساخت وبلاگ

امکانات وب

جرقه

به چشمان سياه و روي شاداب و صفاي دل

گل باغ شب و دريا و مهتاب است پنداري

درين تاريك شب ، با اين خمار و خسته جانيها

خوش آيد نقش او در چشم من ، خواب است پنداري


 

شاعر معاصر مهدی اخوان ثالث...
ما را در سایت شاعر معاصر مهدی اخوان ثالث دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rtlx9999 بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 13:24

گزارش خدايا! پر از كينه شد سينه‌ام چو شب رنگ درد و دريغا گرفت دل پاكروتر ز آيينه ام دلم ديگر آن شعله ي شاد نيست همه خشم و خون است و درد و دريغ سرايي درين شهرك آباد نيست خدايا! زمين سرد و بي نور شد بي آزرم شد، عشق ازو دور شد كهن گور شد، مسخ شد، كور شد مگر پشت اين پرده‌ي آبگون تو ننشسته اي بر سرير سپهر به دست اندرت رشته ي چند و چون ؟شبي جبه ديگر كن و پوستين فرود آي از آن بارگاه بلند رها كرده‌ي خويشتن را ببين زمين ديگر آن كودك پاك نيست پر آلودگيهاست دامان وي كه خاكش به سر، گرچه جز خاك نيست گزارشگران تو گويا دگر زبانشان فسرده ست، يا روز و شب دروغ و دروغ آورندت خبر كسي ديگر اينجا تو را بنده نيست درين كهنه محراب تاريك، بس فريبنده هست و پرستنده نيست علي رفت، زردشت فرمند خفت شبان تو گم گشت، و بوداي پاك رخ اندر شب نيروانان نهفت نمانده ست جز من كسي بر زمين دگر ناكسانند و نامردمان بلند آستان و پليد آستين همه باغها پير و پژمرده اند همه راهها مانده بي رهگذر همه شمع و قنديلها مرده اند تو گر مرده اي، جانشين تو كيست؟كه پرسد؟ كه جويد؟ كه فرمان دهد؟وگر زنده اي ، كاين پسنديده نيست مگر صخره هاي سپهر بلندكه بودند روزي به فرمان تو سر از امر و نهي تو پيچيده اند؟مگر مهر و توفان و آب ، اي خدا دگر نيست در پنجه ي پير تو؟كه گويي: بسوز، و بروب، و برآي گذشت، آي پير پريشان! بس است بميران، كه دونند، و كمتر ز دون بسوزان، كه پستند، و ز آن سوي پست يكي بشنو اين نعره ي خشم را براي كه بر پا نگه داشتي زميني چنين بي حيا چشم را ؟گر اين بردباري براي من است نخواهم من اين صبر و سنگ تو را نبيني كه ديگر نه جاي من است ؟ازين غرقه در ظلمت و گمرهي ازين گوي سرگشته ي ناسپاس چه ماده ست؟ چه قرنهاي تهي؟ گران است اين بار بر شاعر معاصر مهدی اخوان ثالث...ادامه مطلب
ما را در سایت شاعر معاصر مهدی اخوان ثالث دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rtlx9999 بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 13:24

گفتند گل مگویید/ این حکم پادشاه است چشم و چراغ بودن/ روشن ترین گناه است حکم شکوفه تکفیر/ حد بنفشه زنجیر سهم سپیده تبعید/ جای ستاره چاه است این شهر مردگان است/ آواز تازه ممنوع لبهای غنچه آزاد/ گل بی اجازه ممنوع دارالخلافه آباد/ جهل و خرافه آزاد بیداد پشت بیداد/ حرف اضافه ممنوع گل بی اجازه ممنوع این سایه باوران را/ ظلمت ز نور بهتر در دست کوفه سنگ است / آئینه دور بهتر نجوا به چاه اولا/ سر در تنور بهتر این شهر بی هیاهو/ دیروز باورت کو شور قلندرت کو/ بانگ ابوذرت کو این کوچه‌ها علی را/ تسلیم چاه کردند آیینه را شکستند/ نفرین به ماه کردند یک سو ستاره زخمی/ یک سو پرنده در گور تن‌های مرده بر خاک/ مردان زنده در گور حاشا از این تباهی/ تا کی شب و سیاهی آن روی دیگرت کو شاعر معاصر مهدی اخوان ثالث...ادامه مطلب
ما را در سایت شاعر معاصر مهدی اخوان ثالث دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rtlx9999 بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 13:24